قسمت اول از پادکست ناپلئون هیل
قسمت دوم از پادکست ناپلئون هیل
توی این مطلب از وبلاگ کیورک می خواهیم درباره این آقا صحبت کنیم جناب اقای ناپلئون هیل
ایشون یکی از تاثیرگذارترین افراد در ادبیات کتاب های موفقیت هست و خیلی از کتاب های موفقیت تحت تاثیر نوشته های ایشون هستش
میشناسید ؟
ناپلئون هیل
ایشون جناب اقای ناپلئون هیل هستند یکی از بزرگترین نویسندگان کتاب های خودباوری و موفقیت کسی که الهام بخش خیلی ها تو این حوزه بوده و یه جورایی کتاب ایشون تو حوزه موفقیت کتاب مرجع محسوب میشه می دونید کتاب مشهور ایشون کدومه ؟
کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوید !
قبل از هرچیز درباره این پست خیلی زود قضاوت نکنید اگه می خواهید حرف اصلی رو متوجه بشوید تا آخر مطالعه کنید، برخی از نوشته های این رشته استوری به نقل از بنیاد ناپلئون هیل هست و حرف ما نیست ! و البته در پایان هم میتونید پادکست خوب آقای علی بندری در چنل بی درباره ایشون رو گوش بدید.
کتاب راز رو که حتما میشناسید این کتاب معروف تقریبا الهام گرفته از اموزه های جناب اقای ناپلئون هیل هستش
اقای انتونی و رابینز و خیلی از نویسندگان انگیزشی دنیا هم تحت تاثیر ایشون هستند و اصلا میشه گفت ایشون اولین کسی بود که درباره قانون موفقیت به شکل امروزی تحقیق کرد و اولین مدرسه موفقیت دنیا رو تاسیس کرد.
جناب آقای ترامپ هم که قطعا خوب میشناسید ایشون هم با یک واسطه به شدت تحت تاثیر ناپلئون هیل بودن
ناپلئون هیل (به انگلیسی: Napoleon Hill) متولد(۱۸۸۳ اکتبر ۲۶–۸ نوامبر ۱۹۷۰) نویسنده آمریکایی که یکی از پیشگامان سبک مدرن ادبیات موفقیت شخصی بود. یکی از معروفترین آثار او، بیندیشید و ثروتمند شوید، یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است.
در اون سالها که آمریکا درگیر جنگ و مشکلات اقتصادی بود کتاب های خودیاری و موفقیت بسیار طرفدار داشت حتی کتاب ایشون تا 30 میلیون نسخه فروش داشته .
پایه و اساس گفته ها و کتاب های اقای هیل بر اساس قانون جذب هست و اولین بار ایشون بودن که درباره این قانون صحبت کردن
اما داستان آقای هیل به گفته بنیاد هیل از دیدار ایشون با اقای اندرو کارنگی پولدارترین آدم آمریکا در اون زمان و حتی تمام اعصار به وجود اومده
ایشون از زبان کارنگی میگه که اقای کارنگی میگفتن که دنیا باید داستان موفقیتش رو بگه و همه آدم های ثروتمند این داستان ها رو بگن ثبت بشه تا رموز موفقیت کشف بشه
طبق نوشته زندگی نامه رسمی آقای هیل اقای اندرو کارنگی بزرگ به هیل 17 ساله پیشنهاد میده که توی 20 سال آینده با 20 نفر از پولداران و ادم های موفق مصاحبه کن و زندگیشون و بنویس و منتشر کن من همه رو به تو معرفی میکنم و اقای هیل در 20 سال آیند شروع می کنه به مصاحبه با بزرگانی همچون ادیسون، روزولت، هنری فورد، گراهامبل و… کرد.
بنیاد هیل میگه حتی اون به رئیس جمهورهای آمریکا مشاوره میداده مخصوصا در پایان جنگ جهانی اول، به رئیسجمهور وقت آمریکا، وودرو ویلسون مشاوره میداد.
به گفته بنیاد هیل ایشون به درخواست روزولت به واشنگتن میره با روزلوت رئیس جمهور آمریکا هم همکاری میکنه و سخنرانی اون رو مینویسه و بنیاد هیل میگه جمله معروف و تاریخی روزلولت که میگه “تنها چیزی که ما دریم تا ازش بترسیم خود ترسه” رو ایشون مینویسه
بنیاد هیل میگه به خاطر این سفر به واشنگتن و کمک به رئیس جمهور و دوری از همسر و فرزند مجبور به طلاق از همسر دومش میشه !
اون طور که بنیاد هیل میگه ایشون بارها تو کسب و کارهای مختلفی که داشته به این دلیل که شرکاش سرش رو کلاه گذاشتن و از خوبی ایشون سوءاستفاده کردن شکست خورده همین باعث شد سه بار زمین بخوره و از صفر شروع می کنه
ایشون چندبار ازدواج می کنه و طلاق میگیره اما یکی از همسران ایشون که نویسنده بوده به نام روزا بهش کمک می کنه و باهم کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوید رو مینویسن این کتاب میشه الهام بخش خیلی از نوشته های آینده علاقمندان به موفقیت و موفقیت ترین اثر ایشون میشه
و ایده اصلی این کتاب اینه که اگه شما بتونی موفقیت و تصور کنی بهش میرسی !
هیل میگه کارنگی بهش گفت روی کاغذ بنویس من به ثروتی میرسم که کارنگی هم بهش نرسید و میگه من خودکار و پرت کردم گفتم نمیشه و کارنگی بهم گفت بله نمیشه چون حتی نمیتونی بهش فکر کنی !
اگر نگاهی به وب سایت بنیاد هیل بندازید و کتاب زندگی نامه اش رو بخونید قطعا تحت تاثیر دستاوردهای ایشون قرار خواهید گرفت …
اما…. آن روی سکه
زندگی ایشون روی دیگری هم داره ! پس تو ادامه این مطلب همراه ما باشید ….
تا به حال هرچه گفتیم با پیشوند ” به گفته بنیاد هیل بود” اما واقعیت چیز دیگری است و قضیه آنقدرها هم که خودش و زندگی نامه رسمی اش می گویند افسانه ای و عالی نیست
اقای هیل یکی از عجیب ترین نویسندگان انگیزشی دنیاست، چندین بار بیزینسهای مختلف راه میندازه و هربار اخرش یک افتضاح به تمام معنا بار میاد نه فقط شکست عادی مثل من و شما بلکه افتضاحات اخلاقی و کلاهبرداری
زمانی که بچه بود نامادری هیل این پسر شیطون و که علاقه ای زیادی به تفنگ داشت تشویق می کنه به نوشتن و براش ماشین تحریر میخره و بهش میگه اگه همون قدر که با تفنگت خوب کار میکنه با این ماشین تحریر خوب کار کنی اوازه شهرت و ثروتت دنیا رو فرامیگیره
ایشون تبدیل میشه به یه نویسنده پرکار که تو روزنامه ها مینوشت حتی وقتی اخبار کم بود و داستانی برای تعریف کردن نبود از تخیل استفاده میکرد !
این مهارت در داستان سرایی تکلیف زندگیش و مشخص کرد ادمی که علاوه بر تلاش برای زندگیش مشکلی با یه حقه بازی های کوچیکی هم نداره
ایشون 5 بار ازدواج می کنه که سه بارش به صورت رسمی ثبت شده و سال 1908 در ازدواج دومش بعد از خیانت های فراوان به همسرش و بدرفتاری با بچه اش طلاق میگره همون ازدواجی که بنیاد هیل دلیلش رو سفر به واشنگتن و کمک به رئیس جمهور میدونه
ایشون در سال 1908 به جرم چک بی محل تحت تعقیب قرار میگیره در اون سال مدیر کارخانه الوار و چوب بوده و در این سالها میرفته الوار میخریده از ایالت های دیگه به صورت نسیه و به صورت نقد با قیمت خیلی خیلی پایین میفروخته و نتیجه میشه چک برگشتی و بدهکاری و فرار ….
غیبش میزنه و یک سال بعد توی واشنگتن پیداش میشه با اسم جدیدی که اسم الیور و دیگه تو اسمش نداشته ( یعنی همون موقعی که بنیاد هیل میگه به خاطر درخواست روزولت میره واشنگتن و مجبور میشه خانواده اش رو ترک کنه طلاق بگیره)
همون طور که بنیاد هیل گفت اندرو کارنگی ثروتمند معروف با ایشون دیدار داشته و بنیاد هیل میگه در سال 1908 ایشون در خانه اش به هیل اصول موفقیت رو به هیل میگه و همون که موفقیت باید تو فکرت باشه و برو 20 تا ثروتمند و ببین و … که همین دیدار میشه پایه همه کتاب های هیل
اما کل این داستان دروغی بیش نیست و ایشون اصلا اقای کارنگی رو تو عمرش ندیده ! و هیچ مدرکی برای دیدار اینا وجود نداره
و جالب اینه که اقای هیل این ادعا رو سالها بعد از مرگ کارنگی بیان میکنه و در زمان زنده بودن ایشون همچین ادعایی نمی کنه
پس از داستان کارخانه و فرار ناپلئون هیل موسسه ای تاسیس می کند تحت عنوان کالج اتومبیل واشینگتن و در آگهی تبلیغات خود ادعا می کنه هر شخصی که تمایل دارد می تواند با شش هفته آموزش ، متخصص بازار اتومبیل خواهد شد و به درآمدی حدود ۷۵الی۲۰۰ دلار خواهد رسید.(در آن زمان در آمد بسیار زیادی محسوب میشد).
بعد از آن مشخص شد او با یک کارخانه اتومبیل سازی (به نام کارتر) قرارداد بسته بود و از دانشجویان بعنوان نیروی کار رایگان استفاده می کرد! از طرفی از دانشجویان شهریه میگرفت و از طرفی از کارخانه کارتر هزینه کارگران را می گرفت.
اما این کار به زودی رسوایی به بار آورد و کارخانه ورشکسته شد. چرا که نه دانشجویان تخصص کافی داشتند و هم دانشجویان پس از مدتی که هیل وعده داده بود و عملی نشد، شکایت می کردند. این کلاهبرداری او ادامه داشت که وارد جزییات آن نمی شویم.این موسسه در سال ۱۹۱۲ تعطیل شد.
هیل در همان سال صاحب فرزندی می شود که بطور مادرزاد گوش نداشت. هیل در اقدامی عجیب ادعا می کند با تلقین و اراده می خواهد به فرزند خود شنیدن را بیاموزد!که طبیعتاً موفق نشد و این موضوع اوج جهل یک شخص را نشان می دهد . حال فرض کنید در سراسر دنیا افراد بیشماری به کتب این شخص مراجعه می کنند برای یافتن مسیر موفقیت!
در سال ۱۹۱۵ آموزشگاهی به نام جرج واشینگتن در شیکاگو تاسیس می کند که می توان گفت از اولین سری مدرسه های موفقیت در دنیا بود.کار این آموزشگاه ،آموزش موفقیت و اعتماد به نفس بود اما شیادی ها و کارهای عجیب او بیش از پیش ادامه داشت .
او از دانش آموزان خود خواسته بود نامه ای بنویسند و از خود او درخواست کنند تا ناپلئون هیل نامزد نمایندگی کنگره شود. او از نظر روانی چندان سالم به نظر نمی رسید، برای مثال وقتی یکی از بچه های موسسه که دورگه آلمانی-آمریکایی بود به هیل انتقاد کرد، هیل به اف بی آی رفت و گفت این بچه روابط مشکوکی با آلمان ها دارد!
اما در سال ۱۹۱۸ سازمان های نظارتی دولت به معاملاتی در آموزشگاه او مشکوک میشوند. پس از بازرسی و تحقیق متوجه می شوند هیل برای مدرسه ی خود ارزشی کاذب تعیین کرده و پس از تقسیم آن به صد سهم، چهل و نه سهم آن را به دانش آموزان فروخته است.او مدرسه خود را ۱۰۰هزار دلار ارزشگذاری کرده بود اما با بررسی ها ارزش واقعی مدرسه ۱۲۰۰ دلار است. پس از این ماجرا حکم جلب او صادر شد.
پس از شکست در شغل ها ،یا دقیق تر بگوییم کلاهبرداری های قبلی ، او سراغ تاسیس بنگاه خیریه برای آزادی زندانیان می رود.او یک نفر را آزاد می کند و به سمت مدیریت خیریه میگارد و طبق معمول پول های جمع آوری شده را تصاحب می کند و حتی یک نفر را هم آزاد نمی کند. پس از لو رفتن ، تمام تقصیرها را به گردن همان زندانی آزاد شده می اندازد.
موسسه هیل مدالی با عنوان قانون طلایی موفقیت راه اندازی می کند و به کسانی که از قانون موفقیت هیل استفاده کرده اند و موفق شده اند این مدال اهدا می شود. و ادعا می کند که این جایزه را به آقای ادیسون داده است !
این عکس خیلی جالبه انگار ادیسون داشته رد میشده هیل میره کنارش عکس میگیره
اما واقعیت اینه که توی یک مراسمی که ادیسون بوده هیل میره این مدال رو به ادیسون میده و گذری یک عکس میگیره و ادیسون هم اصلا این مدال رو پس میده و زیاد ایشون تحویل نمیگیره
این عکس آدم و یاد بعضی بلاگرهای وطنی میندازه که با عکاس این ور و اون ور میرن و با ادم های موفق عکس میگیرن و میگن ما سه تا رو کجا میبرید !!!
پس از موفقیت کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوید ، هیل به همراه یک کشیش دست به ایجاد یک فرقه زد! به گزارش یک خبرنگار، کتاب مقدس این فرقه عملاً همان کتاب هیل بیاندیشید و ثروتمند شوید بود. هیل و کشیش ، مکانی به نام بهشت صلح ایجاد می کنند و آموزه های آنان همان مثبت اندیشی خرافی بود.
آنها در اقدامی حیرت انگیز یک کودک پنج ماهه را انتخاب می کنند تا به جاودانگی برسانند! به این ترتیب که کودک را در اتاقی تنها و به قول خودشان خالی از افکار منفی مورد مراقبت قرار دهند و اجازه ی خوردن گوشت را به او ندهند. زیرا معتقد بودند تنها گوشت و افکار منفی موجب مرگ انسان می شود! از این کودک فیلم گرفته می شد تا در یک صندوق مخصوص نگهداری شود و به نسل های بعدی منتقل شود.
پس از مدتی بعلت رسوایی مالی هیل و کشیش و دزدی ها و کلاهبرداری های متعدد آنها از اعضای فرقه، این فرقه منحل شد و شریک هیل به زندان افتاد. جالبه همیشه این شرکاش بودن که به زندان میافتادن !
هیچ کدام از دیدارهای ادعایی ناپلئون هیل با روسای جمهور آمریکا واقعیت ندارد و اینها دروغ هایی است که او و بنیاد هیل مطرح می کنند و هیچ مدرکی برای هیچ کدام از دیدارهای ادعایی هیل نه با روسای جمهور آمریکا و نه با هیچ کسی دیگری از جمله اقای کارنگی وجود ندارد
اگر به الگوی رفتاری ایشون توجه کنید خیلی از کلاهبرداری های امروز ادمهای فیک عرصه موفقیت را به خوبی خواهید شناخت
ترکیبی از ادعاهای شبه علم
نداشتن هیچ رزومه قابل توجه
چسبیدن به بزرگان
فعالیت های خیریه
مدرسه موفقیت !
اما چرا این همه درباره یک کلاهبردار صحبت کردیم ؟ ناپلئون هیل یکی از بزرگترین نویسندگان انگیزشی دنیاست و خیلی از کتاب ها و رویدادهای انگیزشی در دنیا بر اساس اموزه های ایشون هست
اهمیت هیل در دنیای شبه علم امروز. تقریبا تمام مبنای مثبت اندیشی و قانون جذب به کتاب و آموزههای جاهلانه ی هیل بر می گردد.این آموزه ها شاید در ظاهر آسیب جدی نداشته باشند، اما در واقع تاثیر مخربی در زندگی افراد دارند. چرا که تمام افکار شخص ، تحت تاثیر چنین آموزه هایی به یک نوع سطحی نگری تقلیل می یابد و واقع بینی و تأمل ، که برای انسان حیاتیست ، کنار می رود و جای خود را به اوهام و خیالات می دهد.
آموزه های اقای هیل و کلاهبرداری های ایشان تاثیرش در همین کشور خودمان کم نیستند چه ادم ها که با همین سبک خودنمایی بدون هیچ دستاورد واقعی خود را کارآفرین برتر، بهترین سخنران ، برترین دانش بنیان و…. غیره میدانند
چه جایزه های موفقیت و مدیریتی که با پول پخش نمیشود و هر روزهم عناوین با مد روز تغییر میکند یک روز کارآفرین ، استارت اپ، دانش بنیان، قانون جذب، پول در اوردن از طریق فنگ شویی و…..
مبدا همه این داستان های پس از موفقیت و موفقیت های من درآوردی شخص ناپلئون هیل در ابتدای قرن 20 است
وقتی کتاب های موفقیت هیل فروش بالا و موفقیت های عجیب غریبی داشت که امریکا درگیر جنگ و بحران اقتصادی بود و مردم به شدت با بی پولی زندگیشون و میگذروندن روزگاری که شاید با وضعیت اقتصادی امروز ما بی شباهت نباشه
و در همین وضعیت بد هست که مردم امیدشون رو میدن به اوهام و خیالات در همین ایران خودمان در همین فضای اینستاگرام چقدر ادم هایی رو میشناسید که برا همین اساس میخواهند شما را موفق و پولدار کنند ؟
البته لازم نیست جای دوری بریم انجمن روانشناسی در کار خوبی که کرد چند وقت پیش لیستی از ادم های این چنینی منتشر کرد .
منابعی که در این پست استفاده شده بود
وب سایت بنیاد هیل
گزارش مت نواک در گیزمودو
و پادکست خوب چنل بی با صدای علی بندری بود می تونید داستان کامل ناپلئو هیل رو از این پادکست بشنوید:
5 نظر در “ناپلئون هیل – شروع کلاهبرداری به اسم رمز موفقیت”
خیلی جالب بود
اما میشه لطفا کتابهایی که انجمن روانشناسی تایید کردن را معرفی کنید تا با این کار مسیر درست مطالعه برای ما مشخص شود
با سلام خدمت دوست عزیز مطالبتونو با همان دقت مطالب ناپلئون هیل خواندم وچندتا مورد تفاوت در نوشته هایتان به چشم میخوره که به انها اشاره میکنم ۱.اقای هیل در مورد اگاهی انسانها ازذهن وتفکرات مخصوصا خودیاری سخن گفتن که من رد یا تایید نمیکنم ولی شما ایشان را تخریب میکنید .گفته ها و نوشته های او برایش نون و اب داشت ولی برای شما چه چیزی داره ۲.او ذهن و تفکراتش تا این اندازه کار میکرده که انها را انجام داده در صورتی که شما انها را رد میکنی بدون ذکر دلیل.وهیچ جایگزینی هم ندارید ۳.سومین مورد هم اینکه همان مواردی هم که اشاره کردید به عنوان نقاط تیره و تار زندگی هیل اگر دقت کنیم انها هم برنامه و تفکر و اندیشه میخواهد که چنین زندگی را به وجود اورد ۴.اگر هر موقع مطلبی میخواهیم بنویسیم به نظرم در مورد موضوع مورد بحث باشد یعنی شما اگر نقدی داری به مطالب نوشته شده اقای هیل مشخصا اعلام کنید یا خود شخص اقای هیل در هر صورت هیچ کس حق ندارد کس دیگری که حضور ندارد تخریب یا قضاوت کند ۵.ایا نوشته های ایشان را مطالعه کردید نوشته های شما کدامها هستند ۶.در جایی از نوشته هایتان اعلام کردید که سطحی هستند من در نوشته شما عمقی ندیدم ۷. اگرقضاوت شما تنها بر مبنای شخصیت ایشان است که چنین و چنان هستند و مسلما ما خودمونو بهتر میدونیم چرا یک صدم پیشرفت یا به قول شما حقه بازیهای ایشونو نمیتونیم داشته باشیم .۸ شاید کسی به این مطالب امیدی داره شما در قبال رو ان چه امیدی میتوانید به خواننده اش بدهید ۹ و در نهایت من مطالب او را تایید میکنم چرا که اوشما را تخریب نکرده ولی شما میکنید مطالبش بر اساس تفکر بوده هر چند به گفته شما حقه بازیه و در نهایت منابع شما چند مورد هستند در صورتی که خریداران کتاب تایید طرفداران او هستند و ……… …………………………………موفق باشید
سلام ممنون که این مطلب رو مطالعه فرمودید.
1- این مطلب نوشته ما نیست همون طور که آخر مقاله اورده شده خلاصه از گزارش معتبر از مجله گیزمودو و نویسندگی Matt Novak هست، نویسندهی این گزارش برای اولین بار داستان واقعی آقای هیل را تعریف میکند و به ما نشان میدهد که ایشان چه جور آدمی بوده و چه جور زندگیای کرده است.
2- ما اینجا می خواهیم توجه مخاطبمون به علم و تفاوتش با شبه علم جلب کنیم توی شبه علم شاید گاهی چیزی هم گفته بشه اما در نهایت برآیند منفی خواهد بود حتی اگر امید و راهکار مقطعی بدهد.
3- قضاوت این گزارش به هیچ وجه بر مبنای شخصیت یک نفر نبوده بلکه بر مبنای عملکرد اون فرد بوده لطفا گزارش کامل در مجله گیزمودو رو مطالعه بفرمایید
4- اینکه میفرمایید شما مطالب او را تایید میفرمایید ولی مطالب ما را نه که همون طور که عرض کردیم این مطلب نوشته ما نیست اینجا وب سایت آموزشی است وبلاگش در اختیار یک شخص نیست و نویسندگان مختلفی دارد که بر اساس گزارش ها، داستانها و پادکست ها جالب و معتبر نوشته می شوند.
5- درباره اینکه او فکرهایش را به کار میبسته هم باید عرض کنیم هر فکری ارزش به کار بستن ندارد گاهی ادم ها هر چه بیشتر کار کنند بیشتر خرابکاری می کنند.
6- درباره جایگزین هم تا دلتان بخواهد منبع و کتاب معتبر وجود دارد اما اگر صرفا به دنبال امید واهی و داستان میگردید بله فرمایش شما درست است.
در آخر از شما دعوت می کنیم به آنچه این روزها به روانشناسی زرد معروف شده توجه نفرمایید شاید در کوتاه مدت برایتان مفید باشد اما در بلند مدت جز دید سطحی به شما چیز دیگری نخواهد داد.
تموم مطالب بدون شک درسته. فقط افرادی خودشونو میخوان گول بزنن . به این اراجیف و چرت و پرت هویج اندیشی گوش میدن.دقت کنید. همشون از جمله ازمندیان کاری میکنن در مرحله اول از تمام اطرافیان جدا بشید تا فقط خودشون بتونن نقشه های شومشون رو پیاده کنن. شرکتهای کثیف هرمی رو نفی میکنن. و جالبه سردسته همه کلاهبرداریهای بزرگ در این شرکتها و امثال اینها از شاگردان تراز اول این اقا هستن. هر جایی که کلاهبرداری هست پای یکی از شاگردانش وسته. نتیجه اینکه این اقا و امثال اینها همون شبه پشت پرده و مخفی هستن که طوری برنامه ریزی میکنن همه با پای خودشون در دام بیافتن و متاسفانه کسی هم که الوده
این کلاسها میشه دیگه تا اخر عمر بیچاره و تنهاس چون با اخلاقش کاری میکنه حتی زن و بچه و برادر و خواهر ازش دور بشن
دوست عزیز شما اکاهی ندارید اگر اگاهی داشتید و یکم اطلاعاتتون رو در مورد گروهای مخفی و … میذاشتید و میفهمیدید که گروهای مخفی نمیخواستند این اطلاعلات به مردم برسه به همین خاطر اولین کتاب ایشون که اصول موفقیت در ۱۶درس هست رو از بازار جمع کردند و ایشون مجبور شد کتاب بیتدیشید و ثروتمند شوید رو بنویسه اون رو هم جمع کردن و کتاب ابکی که مسایل اصلی حذف شده بود رو وارد بازار کنند و چون مردم اصل مهم رو یاد نمیگرفتند به موفقیت نمیرسیدند همون کاری که با کتاب راز کردند عزیزم این مطالب که در مجله فلان اومده همش کار گروهای مخفی فرماسونری برادر هود و اسکلمبونز و … هستش بیشتر مطالعه کنید