فاجعه دنباله روی گروه اندیشی از کتاب هنر شفاف اندیشیدن
فهرست مطالب
فاجعه دنباله روی گروه اندیشی از کتاب هنر شفاف اندیشیدن
دنباله روی گروه اندیشی ( هنر شفاف اندیشیدن )
در کتاب هنر شفاف اندیشیدن می خوانیم: تا به حال پیش آمده زبانت را در جلسه ای گاز بگیری؟ حتما، مجبوری بنشینی، چیزی نگویی و فقط سرت را به نشانه تایید تکان بدهی. هرچه باشد دلت نمی خواهد آن کسی باشی که همواره در کار نه می آورد.
به علاوه ممکن است 100 درصد مطمئن نباشی چرا با نظر بقیه مخالفی، چرا که دیگران نه تنها متفق القول اند، بلکه اصلا ابله هم نیستند. پس دهانت را یک روز دیگر بسته نگه می داری.
وقتی همه این طور فکر و عمل کنند،گروه اندیشی وارد کار شده؛ این جاست که یک عده انسان هوشمند ممکن است تصمیمی غیر مسئولانه بگیرند،چون همه با نظرشان موافق اند و یک اجماع وجود دارد.
بنابراین نظراتی ممکن است تائید شود که بدون وجود این فشار،نا خودآگاه از سوی همکاران احتمالا رد می شدند. گروه اندیشی یک شاخه به خصوص از تایید اجتماعی است. در مارس 1960 سرویس مخفی آمریکا شروع کرد به بسیج شدگان ضد کمونیست از کوبا – که عمده آن ها در میامی زندگی می کردند- تا از آن ها علیه رژیم فیدل کاسترو استفاده کند.
در ژانویه 1961 رئیس جمهور کندی دو روز پس از بر سر کار آمدن، از نقشه مخفیانه برای تجاوز به خاک کوبا آگاه شد. سه ماه بعد جلسه مهمی در کاخ سفید تشکیل شد که در آن کندی و مشاورانش همه به این تجاورز نظامی رای موافق دادند.
در هفتم آوریل 1961 یک دسته 1400 نفره از کوبایی های تبعید شده از طریق خلیج خوک ها در ساحل جنوبی کوبا و با کمک نیروی دریایی و نیروی هوایی آمریکا و سیا وارد خشکی شد. هدف آن ها سر نگونی حکومت کاسترو بود.
اما هیچ چیز مطابق برنامه پیش نرفت. روز اول حتی یک کشتی پشتیبانی هم به ساحال نیامد. نیروی هوایی کوبا دو کشتی اول را در غرق کرد و دو کشتی دیگر به آمریکا بازگشتند. روز بعد ارتش کاسترو به صورت کامل آن دسته را محاصره کرد.
روز سوم 1200 نفر که هنوز زنده مانده بودند بازداشت و به زندان های نظامی منتقل شدند.
از تجاوز کندی به خلیج خوک ها به عنوان یکی از شکست های تاریخ سیاست خارجی آمریکا یاد می شود. این که بر سر چنین نقشه ای توافق شد خود بسیار عجیب بودچه برسد به اینکه به مرحله اجرا رسید.
تمام فرضیه هایی که این حمله بر اساس آن بنا شده بود پر از خطا بود.
مثلا تیم کندی کاملا قدرت نیروی هوایی کوبا را دست کم گرفته بود.
همچنین انتظار می رفت در شرایط اضطراری اعضای آن دسته بتوانند خود را در کوه های اسکامبری مخفی کنند و یک جنگ زیر زمینی علیه کاسترو راه بیاندازند. یک نگاه به نقشه نشان می دهد آن پناهگاه حدود صد مایل با خلیج خوک ها فاصله دارد.
با وجود این کندی و مشاورانش جزء هوشمند ترین افرادی هستند که تا کنون رهبری دولت آمریکا را در دست گرفتند.
اما بین ژانویه تا آوریل 1961 چه مشکلاتی پیش آمد؟ اورینگ جانیس، استاد روانشناسی،ناکامی های زیادی را بررسی کرده است.
او نتیجه گرفت تمام این ناکامی ها در این الگو مشترک هستند:
اعضای یک گروه همبسته با ایجاد توهم به صورت ناخواسته روحیه ای تیمی در میان خود ایجاد می کنند.
یکی ازاین تصورات، باور به شکست ناپذیر بودن است.((اگر هم سرگروه ما (در این مورد کندی) و اعضای آن از موفقیت اطمینان داشته باشند.
آن وقت شانس هم با ما یار خواهد بود)) پس هیچ کس نمی خواهد با نه گفتن اتحاد گروهی را به هم بزند. دست آخر همه خوشحالند از این که عضوی از این گروه هستند. بیان کردن مخالفت ها به معنای خط خوردن از گروه است. در گذشته، چنین طغیان هایی منجر به مرگ می شد.به همین خاطر است که ما اصرار می کنیم به نفع گروه نظر بدهیم. دنیای تجارت هم با گروه اندیشی بیگانه نیست.
یک نمونه کلاسیک آن سرنوشت خطوط هوایی مشهور سوییس ایر است.
آنجا گروهی از مشاوران گران قیمت دور مدیر عامل گرد آمدند و با تکیه بر توهم موفقیت های پیشین خود یک راهکار بسیار پر خطر را که شامل خرید بسیاری دیگر از خطوط هوایی اروپا بود انتخاب کردند. چنان اجماع قدرتمندی بین آن ها که سر مست موفقیت های پیشین خود بودند ایجاد شد که حتی مخالفت های منطقی هم سرکوب می شد.
این امر باعث ورشکستگی این خط هوایی در سال 2001 شد. اگر خود را در میان یک گروه نزدیک و هم عقیده یافتی، باید آنچه را در ذهنت می گذرد بیان کنی، حتی اگر گروه به آن علاقه ای نشان ندهد.
فرضیات ذهنی را زیر سوال ببر،حتی اگر این کار باعث شود از آسایش دور باشی. اگر رهبری یک گروه را بر عهده داری یک نفر را به عنوان مخالف منصوب کن!
او احتمالا محبوب ترین فرد گروه نخواهد بود اما شاید مهم ترین عضو باشد.
هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی ترجمه عادل فردوسی پور – بهزاد توکلی – علی شهروز