گوش دادن فعال
يكي از نيازهاي اساسي براي يادگيري فردي، يادگيري جمعي و در نهايت ايجاد تغيير، «گوش دادن» است.
ما بيش از 16 ساعت در روز در حال گوش دادن هستيم.
پس گوش دادن صحيح، نه فقط زندگي شغلي بلكه زندگي فردي ما را نيز تحت تاثير قرار ميدهد.
گوش دادن چهار سطح دارد:
دانلود كردن (Downloading)
اين سطحِ گوش دادن از روي عادت است.
من در مركز دايره دانستههايم قرار دارم، پس تنها به همان چيزهايي گوش فرا ميدهم كه در اين دايره است.
اين نوع گوش دادن بد نيست، اما با واقعيت بيروني فاصله دارد. به عبارت ديگر، اين گوش دادن صرفاً انعكاس تجربيات گذشته است و نتيجه آن تاييد و تاكيد نظرات و قضاوتهاي پيشين ماست.
حتي اگر موضوعي خلاف باور و نظرمان بشنويم، در اين سطح از گوش دادن آن را به گونهاي تفسير ميكنيم كه باز هم با تجربه و مدل ذهني ما سازگار باشد.
گوش دادن واقعبينانه (Factual Listening)
اين سطحِ گوش دادن، توجه به دنياي بيرون است.
در اين سطح ما به تفاوت شنيدهها و ذهنيت خود توجه ميكنيم. چه تفاوتي بين آنچه ميبينم و ميشنوم و آنچه ميانديشم وجود دارد؟
گفته ميشود كه داروين هميشه دفترچهاي همراه خود داشت تا آنچه با ديدگاهش متفاوت بوده را در آن ثبت كند، چرا كه ميدانسته ذهن ما تمايل دارد تفاوت واقعيت و فكر ما را كتمان كند.
در گوش دادن واقعبينانه، من به مرز دايره دانستههايم ميروم تا واقعيت بيروني را ببينم و بشنوم.
اين همان كاري است كه در علم انجام ميشود، يعني توجه به دادههايي كه با مدل سازگاري ندارند و تلاش براي اصلاح مدل (نه اصلاح يا كتمان واقعيت!).
بايد توجه كنيم كه تا وقتي آنچه حاصل فكر و تجربه و گذشتهمان است را اصل قرار دهيم و شنيدهها و ديدهها را صرفاً در صورت همراستايي با فكرمان بشنويم و ببينيم، گوش دادن ما در سطح دانلود كردن باقي ميماند.
پس گوش دادن واقعبينانه زماني اتفاق ميافتد كه ما ذهن خود را از قضاوت و پيشداوري آزاد كنيم.
گوش دادن همدلانه (Emphatic Listening)
گوش دادن واقعبينانه، اگرچه مزاياي بسياري دارد، اما هنوز يكسويهنگرانه (ديدن از نگاه خود فرد) است.
در گوش دادن همدلانه، تلاش ميكنيم سوگيري توجهمان را تغيير دهيم، خود را جاي ديگري قرار دهيم و سعي كنيم از زاويه ديد او به موضوع نگاه كنيم.
به عبارت ديگر، گوش دادن ما در اين حالت از جايي آغاز ميشود كه ديگري شروع به صحبت ميكند.
اينبار من از دايره دانستههايم بيرون ميآيم و از بيرون و از نگاه ناظر بيروني به آن نگاه ميكنم.
براي همدلانه گوش دادن بايد دلمان را باز كنيم (Open Heart). در نتيجه اين باز كردن دل، نوعي ارتباط عاطفي و احساسي نيز با طرف مقابل ايجاد ميشود كه به سادگي از بين نخواهد رفت.
با گوش دادن همدلانه ما به تجربيات ديگران متصل ميشويم.
گوش دادن مولد (Generative Listening)
همدلي و واقعبيني در بهترين حالت به پذيرش نظرات و حرفهاي جديد ميانجامد؛
اما تا وقتي اراده تغييــر و حركت نباشد، اين گوش دادنها نيز اثربخشي كامل نخواهند داشت.
عميقترين سطح گوش دادن، گوش دادن مولد است.
در اين گوش دادن، ما به خود واقعيمان متصل ميشويم، آنچه ميتوانيم و بايد باشيم، نه آنچه به ظاهر هستيم.
نمونه گوش دادن مولد در عملكرد مربيان و رهبران ديده ميشود.
مربيان و رهبران با گوش دادن مولد، نه فقط گذشته و حال فرد، بلكه «منِ در حال شكلگيري» فرد را نيز ميبينند و وي را به سمت تجلي و تحقق آن «من» هدايت ميكنند.